محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

محمدمهدی!سرباز کوچک امام عصر*عجل الله تعالی فرجه الشریف*

خاطره ی زیبای باتو بودن💕😘

هنوزهم ازنامِ بهنام میترسند!

1397/6/17 9:20
نویسنده : مامان و بابا
461 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگلم تولدت مبارک. تودر روزی بسیار افتخارآمیز در

یوم الله ( روزخدا) ، ۱۷شهریور

بدنیا آمدی.روزهای گذشته هم توفیق شددرتولدامام نقی علیه السلام درشهرمقدس قم بودیم.

 

منم دراین روز مبارک برات ازخاطرات نوجوانی میگم که قهرمان ملی والگوی هر ایرانیه یعنی بهنام محمدی.تا مثل او شجاع باشی و قهرمانانه زندگی کنی و آخرشم سربلند بشی.

🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁

البته شنیدم بعضی ها به مدیران مدرسه گفتن که اسم این قهرمان درمدارس برده نشه همانند درس زیبای محمدحسین فهمیده که ازکتابهاحذف شد!!!!

اما اینهاجاودانه اند وهیچوقت ازبین نمیرند...وهر روز قهرمانی دیگر ازاوناالگومیگیره و راهشو ادامه میده واین چشمه ی جوشان،

خشکی ناپذیره...

 نام و نام خانوادگی : بهنام محمدی

متولد : 12 بهمن 1345

شهادت : 28 مهر 1359

زندگی بهنام محمدی

بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌ دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم كوچك اما روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن می‌زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می‌رساند تا از شهر و دیار خود دفاع كند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه‌ای از دست آنان می گریخت.

برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.

عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجك و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می‌كرد كه به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای كه اینگونه سفارش كرده بود: از بچه‌ها می‌خواهم كه نگذارند امام تنها بماند و خدای ناكرده احساس تنهایی بكند.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله‌ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.

شهادت بهنام محمدی

با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید.

این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال 1389 طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله‌ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند. و به قول تمام بچه‌های خرمشهر باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون می‌دهد مانده، شاید امروز برای من و تو باور‌پذیر نباشد.

با خودم فکر می‌کنم چه می‌شود نوجوانی که تا قبل از 31 شهریور در کوچه با هم‌سن و سال‌های خود بازی می‌کرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید می‌شد بعد از2 الی 3 هفته به مدافعی تبدیل می‌شود که بعد از رفتنش همه مدافعان بی‌تاب اند. بهنام نمونه و تصویری کامل از حماسه آفرینی رزمندگان اسلام است که به خلق تفکر و فرهنگى غنى منجر شد ، که می توان از آن به عنوان « فرهنگ مقاومت و پایدارى » یا « فرهنگ ایثار و شهادت » نام برد. 

behnam mohammadi1 زندگینامه شهید بهنام محمدی

وصیت نامه شهید بهنام محمدی

بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید. 

خاطره ای از مادر بهنام محمدی

مادر بهنام در بیان خاطره‌ای از این شهید می گوید:هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در دوازده سالگی به من می‌گفت:” می خواهم طوری باشم كه در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد كنند و یك قهرمان ملی باشم.”

دوران انقلاب، نخستین شعاری كه یادش می‌آمد، با اسپری روی دیوار بنویسد، این بود: «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». شاهش را هم، همیشه برعكس می‌نوشت. پدرش هر چه می‌گفت كه بهنام نرو، عاقبت سربازها می‌گیرندت، توجه نمی‌كرد. اعلامیه پخش می‌كرد، شعار می‌نوشت و در تظاهرات شركت می‌كرد. گاهی نیز با تیر و كمان می‌افتاد به جان سربازهای شاه.

بهنام را به مدرسه نبردم، چرا كه پدرش نمی‌گذاشت، او را به تعمیرگاه سپاه به همراه برادرش فرستادم تا كاری یاد بگیرد.

یك روز گفت: مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم كه چگونه شهید شده! روزی دیگر كاغذی به من نشان داد كه درباره غسل شهادت در آن نوشته شده بود. آرام گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! چون می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند.

 

پسندها (11)

نظرات (6)

مامان وبابامامان وبابا
17 شهریور 97 9:50
تولدت مبارک محمدمهدی جونگل انشاالله از زندگی شهیدبهنام محمدی درس مقاومت و همت و شجاعت در زندگی بگیریم و فقط بفکر مادیات نباشیم. سلام خدا بر همه ی شهداگل
مامان صدرامامان صدرا
17 شهریور 97 12:23
تولدت مبارک عزیزم جشنزندگی نامه هم فوق العاده زیبا بود👌
مامان و بابامامان و بابا
17 شهریور 97 18:10
سلام تولد محمدمهدی جون مبارک.ماشاالله که چقدربامزه وخوشگلهمحبت ۱۷شهریور گرامی باد که از روزایی که باعث ننگ رژیم شاهه وافتخار مردم انقلابی ایرانهگل شهیدبهنام درقلب ایران جاودانه خواهدماند و الگوی ما وفرزندانمان خواهدبودگل
مامانیمامانی
16 مهر 97 13:39
تولدت مبارک عزیزم البته با تاخیر یک ماههچشمک ‌خیلی جالب بود زندگینامه شهید  
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
6 آبان 97 8:56
تولد آقا محمدمهدی مبارک باشه بسیار جالب و اموزنده نوشتید
❤️Maman juni❤️Maman juni
12 آذر 97 10:54
تولدت مبارك جانم🌺